خلقت انسان با موهبتی عظیم!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->


خلقت انسان با موهبتی عظیم!
نظیر این سخن همان است كه در آیه 50 سوره طه از قول موسى و هارون مى‏خوانیم : « رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ پروردگار ما همان كس است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرینش او بود داد ، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبرى كرد .»
قرآن سپس با ذكر این مقدمه " آفاقى" وارد بحث " انفسى" مى‏شود و همانگونه كه در بحث آیات آفاقى از چند شاخه توحید سخن گفت در اینجا از چند موهبت بزرگ در مورد انسانها سخن مى‏گوید.
نخست مى‏فرماید : «  خداوند آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد ؛ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ . »
تا هم عظمت و قدرت خود را نشان دهد كه آن چنان مخلوق برجسته‏اى را از چنین موجود ساده و كم ارزشى آفریده و آن " دل‏آویز" نقش را از " ماء و طینى"  خلق كرده ، و هم به این انسان هشدار دهد كه تو از كجا آمده‏اى و به كجا خواهى رفت .
پیدا است این آیه سخن از آفرینش" آدم" مى‏گوید ، نه همه انسانها ، چرا كه ادامه نسل او در آیه بعد مطرح است ، ولى ظاهر تعبیر آیه این است كه میان" آدم" و " گل" انواع دیگرى- آن هم انواعى بى شمار- از موجودات زنده فاصله نبوده ، بلكه آفرینش انسان بدون واسطه از گل صورت گرفته است .
این معنى با توجه به آیه 59 سوره آل عمران روشن تر مى‏شود ، آنجا كه مى‏فرماید : « إِنَّ مَثَلَ عِیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ : آفرینش عیسى بدون وجود پدر ، چیز عجیبى نیست همانند آفرینش آدم است كه او را از خاك آفرید .»
و در سوره حجر آیه 26 مى‏فرماید : « وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ ؛ ما انسان را از گل خشكیده كه از گل بد بوى آفریده شده بود ، گرفتیم .»
از مجموع آیات چنین استفاده مى‏شود كه آفرینش آدم به صورت یك خلقت مستقل ، از خاك و گل به وجود آمده است .
آیه بعد به آفرینش نسل انسان و چگونگى تولد فرزندان آدم در مراحل بعد اشاره كرده و مى‏گوید :« سپس خداوند نسل او را از عصاره‏اى از آب ناچیز و بى قدر قرار داد ؛ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ .»
" سلاله" در اصل به معنى عصاره و فشرده خالص هر چیز است و منظور از آن در اینجا ، نطفه آدمى است كه در حقیقت عصاره كل وجود او مى‏باشد ، و مبدء حیات و منشأ تولد فرزند و ادامه نسل است .
این آب كه ظاهراً آبى است بى ارزش و بى مقدار از نظر ساختمان و سلولهاى حیاتى شناور در آن، و همچنین تركیب مخصوص مایعى كه سلولها در آن شناورند بسیار ظریف و فوق العاده دقیق و پیچیده است و از نشانه‏هاى عظمت پروردگار و علم و قدرت او محسوب مى‏شود و كلمه" مهین" كه به معنى ضعیف و حقیر و ناچیز است ، اشاره به وضع ظاهرى آن مى‏باشد و گر نه از اسرار آمیزترین موجودات است .
آیه بعد اشاره دارد به مراحل پیچیده تكامل انسان در عالم رحم ، و همچنین مراحلى كه آدم به هنگام آفرینش از خاك طى نمود ، مى‏فرماید : « سپس اندام انسان را موزون ساخت ؛ ثُمَّ سَوَّاهُ .»
« و از روح خویش در او دمید ! ؛ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ .»
« و براى شما گوش و چشمان و دلها قرار داد ؛ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ »
« اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجا مى‏آورید ؛ قَلِیلًا ما تَشْكُرُونَ .»
در آیه 50 سوره طه از قول موسى و هارون مى‏خوانیم : « رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى؛ پروردگار ما همان كس است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرینش او بود داد ، و سپس او را در تمام مراحل وجود رهبرى كرد»



مراحل شگفت‏انگیز آفرینش انسان‏
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

خلقت انسان  از جمله خلقت هایی است که آدمی را بسیار متعجّب کرده و او را در تفکر و تعمّق هر چه بیشتر پیرامون خلقت خود ،  هدایت می سازد .
یکی از سوری که در قرآن از چگونگی خلقت این موجود پیچیده سخن به میان آورده است ، سوره سجده می باشد .
________________________________________
« ذلِكَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ (سجده6) الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ (سجده7) ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِینٍ (سجده8) ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِیلاً ما تَشْكُرُونَ (سجده9) ؛
6- او خداوندى است كه از پنهان و آشكار با خبر است ، و شكست ناپذیر و مهربان است .
7- او همان كسى است كه هر چه را آفرید نیكو آفرید ، و آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد.
8- سپس نسل او را از عصاره‏اى از آب ناچیز و بى قدر خلق كرد .
9- بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوشها و چشمها و دلها قرار داد، اما كمتر شكر نعمتهاى او را بجاى مى‏آورید ! »
 
مراحل شگفت‏انگیز آفرینش انسان‏
آیات مورد بحث نخست ، اشاره و تأكیدى است بر بحث هاى توحیدى كه در چهار مرحله خلاصه مى‏شد (توحید خالقیت ، حاكمیت ، ولایت و ربوبیت) .
 مى‏فرماید :" كسى كه با این صفات گفته شد ، او است خداوندى كه از نهان و آشكار با خبر است و شكست ناپذیر و مهربان است ؛ (ذلِكَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ) .
بدیهى است كسى كه مى‏خواهد تدبیر امور آسمان و زمین كند ، و حاكم بر آنها باشد ، و عهده‏دار مقام ولایت و شفاعت و خلاقیت باشد ، باید از همه چیز، از پنهان و آشكار آگاه باشد كه بدون آگاهى و علم گسترده هیچ یك از این امور امكان پذیر نیست .
در عین حال چنین كسى باید " عزیز" ، (قدرتمند و شكست ناپذیر) باشد تا بتواند از پس انجام این كارهاى مهم برآید ، البته  عزت و قدرتى توأم با رحیمیت و لطف ، نه توأم با خشونت !
 آیه بعد اشاره‏اى به نظام احسن آفرینش به طور عموم ، و سرآغازى براى بیان خلقت انسان و مراحل تكامل او به طور خصوص می باشد ، آنجا که مى‏فرماید : " او همان كسى است كه هر چه را آفرید، نیكو آفرید ؛ (الَّذِی أَحْسَنَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلَقَهُ) ."و به هر چیز آنچه نیاز داشت ، داد  و به تعبیر دیگر بناى كاخ عظیم خلقت را بر" نظام احسن" یعنى بر چنان نظمى استوار كرد كه از آن كاملتر تصور نمى‏شد .
در میان همه موجودات پیوند و هماهنگى آفرید ، و به هر كدام آنچه را با زبانحال مى‏خواستند عطا فرمود .
اگر به وجود یك انسان نگاه كنیم و هر یك از دستگاههاى بدن او را در نظر بگیریم مى‏بینیم از نظر ساختمان، حجم، وضع سلولها، طرز كار آنها، درست آن گونه آفریده شده است كه بتواند وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد ، و در عین حال آن چنان ارتباط در میان اعضاء قرار داده كه همه بدون استثناء روى یكدیگر تأثیر  داشته ، و از یكدیگر متأثّر مى‏شوند.                       
و درست همین معنى در جهان بزرگ با مخلوقات بسیار متنوع ، مخصوصاً در جهان موجودات زنده با آن سازمانهاى بسیار متفاوت ، حاكم است .
خلاصه آنکه :
دهنده‏اى كه به گل نكهت و به گل جان داد
 
به هر كه آنچه سزا دید حكمتش آن داد!
آرى او است كه انواع عطرهاى دل‏انگیز را به گلهاى گوناگون مى‏بخشد و او است كه به خاك و گل روح و جان مى‏دهد و از آن انسانى آزاده و با هوش مى‏سازد و نیز از همین خاك تیره گاه انواع گلها ، گاه انسان ، و گاه انواع موجودات دیگر مى‏آفریند ، و حتى خود خاك نیز در حد خود ، آنچه را باید داشته باشد دارا است .
بدیهى است كسى كه مى‏خواهد تدبیر امور آسمان و زمین كند ، و حاكم بر آنها باشد ، و عهده‏دار مقام ولایت و شفاعت و خلاقیت باشد ، باید از همه چیز، از پنهان و آشكار آگاه باشد كه بدون آگاهى و علم گسترده هیچ یك از این امور امكان پذیر نیست. در عین حال چنین كسى باید " عزیز" ، (قدرتمند و شكست ناپذیر) باشد تا بتواند از پس انجام این كارهاى مهم برآید ، البته  عزت و قدرتى توأم با رحیمیت و لطف ، نه توأم با خشونت



ذکر و یاد خدا ممکن است به دل یا به زبان باشد،
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

ذکر و یاد خدا ممکن است به دل یا به زبان باشد، و بهتر است که یاد خدا به دل و زبان هردو باشد، اگر بخواهد بر یکی از آن دو اکتفا نماید ذکری که به قلب باشد از ذکری که به زبان باشد و دل با آن نباشد بهتر است. و هیچگاه نباید ذکر به قلب و لسان را باهم به خاطر این که ممکن است گمان ریا به او ببرند از دست بدهد، برای این که اگر کسی این راه را بر خود بگشاید که هرچه گمان ریا در آن برود از دست بدهد خیر عظیم را از دست می‌دهد، و هیچگاه طریق صالحان چنین نیست.



سنتهاي نوشيدن
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

سنتهاي نوشيدن
1-    گفتن نام خدا.
2-    با دست راست نوشيدن، بدليل حديث: «اي پسرک، نام خدا را بگير، و با دست راستت بخور ...».
3-    نفس کشيدن در بيرون (از ظرف آب) هنگام آب خوردن (يعني اينکه سه مرتبه نفس بکشد و به يک نفس آب ننوشد). پيامبر -صلى الله عليه وسلم- 3 بار هنگام نوشيدن نفس مي‌کشيد.
4-    حالت نشسته نوشيدن: «هرگز يکي از شما ايستاده ننوشد». (رواه مسلم).
5-    گفتن: «الْحَمْدُ ِللهِ» بعد از نوشيدن: (همانا خداوند از بنده‌‌اش خوشنود مي‌گردد هنگامي که غذاي را بخورد سپس ستايش او را بجا آورد و نوشيدني را بنوشد سپس ستايش او را بجا آورد». (رواه مسلم).
و مجموع اين سنتها از 20 سنت کمتر نيست، اگر شخص مسلمان بر انجام دادن آنها بکوشد، و اين سنتها شامل نوشيدنيهاي گرم و سرد مي‌باشد، از آن جاي که برخي مردم هنگام بعضي از نوشيدنيها از اين سنتها غافل مي‌شوند، شايسته بود که اين نکته را يادآوري نمايم.



سنتهاي غذا خوردن
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

سنتهاي غذا خوردن
سنتهاي قبل از غذا و هنگام صرف غذا:
1-    گفتن نام خدا.
2-    با دست راست خوردن.
3-    از جلوی خود خوردن.
اين سنتها همه يکجا در يک حديث جمع شده است: «اي پسر، نام خدا را بگير و با دست راست بخور، و از جلو خودت بخور». (رواه مسلم).
4-    پاک نمودن لقمه و خوردن آن اگر که از دست بيفتد بدليل حديث: «هر گاه لقمه‌ي يکي از شما افتاد، اگر چيزي به آن چسبيده پاک کند، سپس آن را بخورد». (رواه مسلم).
5-    با سه انگشت غذا خوردن: «حضرت رسول الله -صلى الله عليه وسلم- با سه انگشت غذا مي‌خوردند». (رواه مسلم).
معمولاً پيامبر -صلى الله عليه وسلم- چنين غذا مي‌خوردند، و اين کار افضل و بهترين است مگر اينکه نياز و ضرورتي وجود داشته باشد.
کيفيت نشستن: زانو بزند و بر کف پاهايش بنشيند، يا اينکه پاي راست را ايستاده نگه دارد و بر پاي چپش بنشيند.
اين کيفيت که ذکر شد مستحب مي‌باشد. چنانکه حافظ ابن حجر در کتاب فتح الباري ذکر نموده است.
سنتهاي بعد از غذا
1-    ليسيدن کاسه و انگشتان.
چونکه پيامبر -صلى الله عليه وسلم- به ليسيدن انگشتان و کاسه امر نموده، و فرموده: «زيرا که شما نمي‌دانيد در کدام قسمت از غذا برکت است». (رواه مسلم).
2-    ستايش خداوند بعد از غذا خوردن.
«همانا خداوند از بنده‌اش خوشنود مي‌گردد هنگامي که غذاي را بخورد سپس ستايش او را بجاي آورد». (رواه مسلم).
دعاي پيامبر -صلى الله عليه وسلم- چنين بود: «الْحَمْدُ ِللهِ الَّذِيْ أَطْعَمَنِيْ هَذَا وَرَزَقَنِيْهِ، مِنْ غَيْرِ حَوْلٍ مِنِّيْ وَلاَ قُوَّةٍ». (ستايش از آن خدائيست که اين غذا را به من داد، و بدون توانائي و قدرتي از من آن را روزيم نمود).
فايده و نتيجه اين دعا:
«گناهان گذشته‌اش بخشيده مي‌شود». (رواه ابوداود والترمذي وابن ماجه، وحسنه الحافظ والألباني).
اگر فرد مسلمان بر انجام دادن اين سنتها کوشا باشد چيزي در حدود 15 سنت مي‌باشد، و اين در صورتي که سه وعده غذا بخورد چنانکه معمول مي باشد، و گاهي نيز بر اين سنتها افزوده مي‌گردد اگر که بيش از سه وعده غذا بخورد.



سنتهاي ملاقات با مردم
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

سنتهاي ملاقات با مردم
1- سلام
از رسول الله -صلى الله عليه وسلم- سؤال شد: کدام اسلام خوب است؟ فرمود: غذا بدهي، و بر هر کسي که مي‌شناسي و نمي‌شناسي سلام بکني». (رواه البخاري ومسلم).
مردي بر پيامبر -صلى الله عليه وسلم- وارد شد آنگاه عرض کرد: السلام عليکم. رسول خدا جوابش را داد، آن مرد نشست، حضرت -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «ده تا» سپس شخصي ديگري آمد و گفت: السلام عليکم ورحمة الله. رسول خدا جوابش را داد، آن مرد نشست حضرت -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «بيست تا» سپس شخص ديگري آمد و گفت: السلام عليکم ورحمة الله وبرکاته، پيامبر جوابش را داد، آنمرد نشست، پيامبر -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «سي تا». (رواه أبوداود وحسنه الترمذي).
بنگر اي مسلمان، آنکسي که سلام را بطور کامل نمي‌گويد چقدر اجر پاداش را از دست داده است، پس اگر تکميل کند 30 نيکي بدست مي‌آورد و هر نيکي با کمترين تقدير به ده نيکي تبديل مي‌گردد پس مجموع نيکيهاي سلام 300 نيکي، و گاهي بيشتر نيز مي‌باشد، لذا اي برادر عزيزم زبان خود را به تکميل کردن لفظ سلام تا «برکاته» عادت بده تا اين پاداش بزرگ را بدست آوري.
شخص مسلمان در شبانه‌روز بارها و بارها سلام مي کند. مثلاً هنگام ورود به مسجد به حاضرين در مسجد سلام مي‌کند، هنگام بيرون شدن از مسجد، هنگام ورود به منزل، هنگام خروج از منزل ... اي برادر، هرگز فراموش نکن که سنت چنين است که شخص وقتي مي‌خواهد از کسي جدا شود بايد سلام بکند، بدليل حديث: «هر گاه يکي از شما به مجلسي وارد شد بايد سلام بکند، و هر گاه خواست از آنها جدا شود نيز سلام بکند، زيرا که سلام اولي سزاوارتر از دومي نيست». (رواه أبوداود والترمذي).
اگر مسلمان بر سلام‌کردن محافظت کند و در هر ورود و خروج از مسجد و خانه، و محل کار و در راه و هنگام مکالمات تلفني، و ... در شبانه‌روز بيش از 20 بار مي شود و شايد هم بيشتر باشد.
2- لبخندزدن
بدرستي که پيامبر اکرم -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «هرگز چيزي از (کارهاي) خوب و نيک را کوچک نشمار، اگر که برادر (مسلمانت) را با لبخند ملاقات کني». (رواه مسلم).
3- مصافحه کردن
حضرت رسول الله -صلى الله عليه وسلم- فرموده است: «هنگامي که دو مسلمان با همديگر ملاقات مي‌کنند پس دست همديگر را مي‌گيرند و مصافحه مي‌کنند، پيش از اينکه از يکديگر جدا شوند گناهانشان آمرزيده مي‌شود». (رواه أبوداود والترمذي وابن ماجه).
امام نووي مي‌فرمايد: بدانکه اينگونه سلام و مصافحه هنگام هر ديدار مستحب مي‌باشد.
پس اي برادر مسلمان، بکوش که هنگامي که به کسي سلام مي‌کني با چهره‌اي باز وخندان با او ملاقات کني و دست او را بگيري و با وي مصافحه نمائي، تا اينکه يک وقت به سه سنت عمل کرده باشي.
4- گفتار نيکو (کلمه طيبه)
خداوند بزرگ مي‌فرمايد:
﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً﴾ (الإسراء: 53).
ترجمه: به بندگانم بگو: سخنی را بگويند که بهترين باشد. همانا شيطان ميان شان دشمنی و آشوب می افگند زيرا که شيطان دشمن آشکار انسان است.
و رسول اکرم -صلى الله عليه وسلم- فرمود: «گفتار خوب و نيک گفتن صدقه است». (رواه البخاري و مسلم).
گفتار نيکو: شامل ذکر و دعا و سلام ومدح و ستايش و ادب بزرگواري در اخلاق و کردار مي‌باشد.
گفتار خوب و پسنديده: مانند جادو در انسان اثر مي‌گذارد و خاطر او را آسوده مي‌گرداند و آرامش به دل او وارد مي‌کند.
گفتار نيکو و پسنديده: بيانگر آن نور و هدايتي است که در قلب مؤمن وجود دارد.
پس اي برادر بزرگوار، هيچ فکر کرده‌اي که از صبح تا شب با سخن نيکو و پسنديده زندگي خود را آباد کني، زيرا که همسرت، فرزندت، همسايگان و دوستانت، و خدمتگزارانت وکساني که با آنها سر و کار داري همه نيازمند سخن و گفتار نيک و پسنديده‌ات هستند.

 



بیره وه ری تو
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

بیره وه ری تو
له نیو ماله چوله بی ده نگه که ی خو مدا که به بیره وه ری خوشیه کان و پیکه نینه کانت چوار دیوار ه که ییم ره نگین کردوه و به یادی خه مه کان و فرمیسکه کانت سه قفه که ییم ره ش ره ش کردوه بو خوم دانیشتبوم مات و بی ده نگ ؛ساکت و هیمن . گه رچی له ناو ده روونی خومدا های و هووییکی بی ئه مان و هاوار و ده نگیکی بی پایانم لیوه ده هات له ناکاوا ده ستم بو بوخچه کونه که ی خوم که هیشتا بازم نه کردبو برد و به سته ییکی ریک و پیکی به رزه لنگی بون خوشی چیا کانی عه ودالانی تیا بوو یه و باقه مه وه به  لووتمه وه ناو هه ناسه ییکی به دریژی بیره وه ریه کانم بو تو هه لکیشا بوونی خوشی ئه و بوون خوشه که له گه ل شنوی فینکی چیا سه ربه رزه کانی هه ورامان شه مالی ناسک نازدارانی کویستان تیکلاو ببو له گه ل یه وه دا که ته واو ته واو له یادی تو دا غه رقمی کرد مه ست و مه دهوشی کردم حه یران و خه راب ؛بیهوش و مه ستانه!وه کو جاران له قولایی بیری تو دا چومه خواری تا جوان جوان سه ری روح و هه ناوم له ناو یه و به حره قوله دا گوم بو و له نیو ئه و هه موو فرمیسکانه دا که له دووری توم رشت بوون غه رق بوو.
که بونی ئه و به رزه لنگمه هه لده کیشا و، وردی؛ دانه بچکولانه کانی ده بوو مه وه هه ر له خووه ده هاتیته پیش 



باسم الذی یَخلق ولم یُخلق؛یَنصرولن یُنصر
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

باسم الذی یَخلق ولم یُخلق؛یَنصرولن یُنصر
مه ستی بوی باده ی دیده ی کالی تو
خوماری له علی له بی  ئالی  تو
مه دهوشی شنه ی وای شه مالي تو
سه روه شی وه عده ی روی ویسالی تو

هه رکه سی نه بو به ی ته ور سه رگه ردان
 با ؛؛جه  حه یرانی  ویش  ؛ ببو   حه یران
****      ****       ****

توزی چیر جامی مه یخوارانی تو
گونای هه رسی ته رخه مخوارانی تو
خارکیشی  گولی   وها رانی  تو
هه وکیم وه ری  زام  زامدارانی تو
هه رکه سی نه بو به ی ته ور سه رگه ردان
 با ؛؛جه  حه یرانی  ویش  ؛ ببو   حه یران
****      ****       ****
ئاماده ی تیری موژگانت نه بو
کاسه ی ئه سرینی خه مانت نه بو
په پوله ی شه معی شه وانت نه بو
کوشته ی نه زه رگای چه مانت نه بو
هه رکه سی نه بو به ی ته ور سه رگه ردان
 با ؛؛جه  حه یرانی  ویش  ؛ ببو   حه یران

****      ****       ****

 



سنتهايي که در صبح و شام گفته مي‌شود
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

سنتهايي که در صبح و شام گفته مي‌شود
1- آيت الکرسي ﴿اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ﴾.
فايده آن: «کسي که در هنگام صبح بخواند، تا شب از شر جن در امان است و کسي که در هنگام شب بخواند تا صبح از شر جن در امان مي‌ماند». (رواه النسائي وصححه الألباني).
2- معوذات:
﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾.
و
﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ﴾.
و
﴿قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ﴾.
رواه أبو داود و الترمذي.
فايده آن: «کسي سه مرتبه هنگام صبح و سه مرتبه هنگام شب بگويد، از شر همه چيز کفايت مي‌شود».
3- (أَصْبَحْنَا وَأَصْبَحَ الْمُلْكُ ِللهِ وَالْحَمْدُ ِللهِ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ، رَبِّ أَسْأَلُكَ خَيْرَ مَا فِيْ هَذَا الْيَوْمِ وَخَيْرَ مَا بَعْدَهُ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا فِيْ هَذَا الْيَوْمِ وَشَرِّ مَا بَعْدَهُ، رَبِّ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ، وَسُوْءِ الْكِبَرِ، رَبِّ أَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابٍ فِي النَّارِ وَعَذَابٍ فِي الْقَبْرِ». (رواه مسلم). و در هنگام شب بجاي «أَصْبَحْنَا» بگويد: «أَمْسَيْنَا» و بجاي «هذا اليوم» بگويد: «هذه الليلة».
ترجمه: (ما و تمام جهانيان، شب را براى خدا به صبح رسانيديم، و حمد از آن خداست، هيچ معبودى، بجز الله كه يكتاست و شريكى ندارد وجود ندارد. پادشاهى و حمد فقط از آن اوست و او بر هر چيز قادر است. الهى! من خير آنچه در اين روز است و خير آنچه بعد از آن است را از از تو مىطلبم، و از شرّ آنچه كه در اين روز و ما بعد آن، وجود دارد، به تو پناه مىبرم. الهى! من از تنبلى و بده‏ىهاى پيرى به تو پناه مىبرم، بار الها! من از عذاب آتش و قبر به تو پناه مى برم).
4- «اللَّهُمَّ بِكَ أَصْبَحْنَا، وَبِكَ أَمْسَيْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوْتُ وَإِلَيْكَ النُّشُوْرُ». (رواه الترمذي). و هنگام شب بگويد: «اللَّهُمَّ بِكَ أَمْسَيْنَا، وَبِكَ أَصْبَحْنَا، وَبِكَ نَحْيَا، وَبِكَ نَمُوْتُ وَإِلَيْكَ الْمَصِيْرُ».
ترجمه: (بار الها! با لطف تو صبح كرديم، و با عنايت تو به شب رسيديم، و به خواست تو زنده ‏ايم، و به خواست تو مىميريم، و رستاخيز ما بسوى تو است).
5- «اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّيْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، خَلَقْتَنِيْ وَأَنَا عَبْدُكَ، وَأَنَا عَلَى عَهْدِكَ وَوَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ، أَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ، أَبُوْءُ لَكَ بِنِعْمَتِكَ عَلَيَّ، وَأَبُوْءُ بِذَنْبِيْ فَاغْفِرْ لِيْ فَإِنَّهُ لاَ يَغْفِرُ الذُّنُوْبَ إِلاَّ أَنْتَ». (رواه البخاري).
ترجمه: (الهى! تو پروردگار من هستى، بجز تو معبود ديگرى نيست، تو مرا آفريدى، و من بنده‏ى تو هستم، و بر پيمان و عده‏ام با تو بر حسب استطاعت خود، پايبند هستم، و از شر آنچه كه انجام داده‏ام به تو پناه مىبرم، به نعمتى كه به من عطا فرموده‏اى، اعتراف می‌كنم، و به گناهم اقرار مىنمايم، پس مرا ببخشاى، چرا كه بجز تو كسى گناهان را نمىبخشايد).
فايده آن: کسي که با اعتقاد جازم در وقت شب بگويد پس در همان شب بميرد به بهشت وارد مي‌شود، وهمچنين هنگام صبح.
7- «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أََصْبَحْتُ أُشْهِدُكَ وَأُشْهِدُ حَمَلَةَ عَرْشِكَ، وَمَلاَئِكَتَكَ وَجَمِيْعَ خَلْقِكَ، أَنَّكَ أَنْتَ اللهُ لاَ إِلَهَ ِلاَّ أَنْتَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيْكَ لَكَ وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُكَ وَرَسُوْلِكَ». (چهار بار). هنگام شب بگويد: «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أََمْسَيْتُ».
ترجمه: (الهى! من در اين صبح گاه، تو را و حاملان عرش و تمام فرشتگانت و كليّه مخلوقات تو را گواه می‌گيرم بر اين كه تو الله هستى، بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد، تو يگانه‏اى و شريكى ندارى، و محمد –صلى الله عليه وسلم- بنده و فرستاده‏ ى تو است).
فايده آن: کسي که در هنگام نماز صبح و يا شب چهار مرتبه بگويد خداوند او را از آتش آزاد مي‌سازد.
8- «اللَّهُمَّ مَا أَصْبَحَ بِيْ مِنْ نِعْمَةٍ أَوْ بِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ فَمِنْكَ وَحْدَكَ لاَ شَرِيْكَ لَكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ وَلَكَ الشُّكْرُ». رواه أبوداود والنسائي في عمل اليوم والليلة.
ترجمه: (الهى! هر نعمتى كه در اين صبح، شامل حال من يا يكى از مخلوقات شده، از طرف تو بوده است، تو شريكى ندارى، پس ستايش و شكر از آنِ تو است).
فايده آن: «کسي که در هنگام صبح بگويد شکر همان روزش را ادا کرده است، و کسي که در هنگام شب بگويد شکر همان شبش را ادا نموده است.
9- «اللَّهُمَّ عَافِنِيْ فَيْ بَدَنِيْ، اللَّهُمَّ عَافِنِيْ فِيْ سَمْعِيْ، اللَّهُمَّ عَافِنِيْ فِيْ بَصَرِيْ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، اللَّهُمَّ أَعُوْذُ بِكَ مِنَ الْكُفْرِ، وَالْفَقْرِ، وَأَعُوْذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ». (سه مرتبه). رواه أبو داود وأحمد.
ترجمه: (بار الها! در بدنم عافيت ده، بار الها! در گوشم عافيت ده، خدايا! در چشمم عافيت ده، بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد، از كفر به تو پناه مىبرم، از فقر به تو پناه مىبرم، از عذاب قبر به تو پناه مىبرم، بجز تو معبود ديگرى «بحق» وجود ندارد).
10- «حَسْبِيَ اللهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيْمِ». (هفت مرتبه). (أخرجه ابن السني مرفوعاً وأبوداود موقوفاً).
ترجمه: (الله براى من كافى است، بجز او معبود ديگرى «بحق» نيست، بر تو توكّل كردم و او پروردگار عرش بزرگ است). [اين دعا هفت مرتبه خوانده شود].
فايده‌اش: «کسي که 7 مرتبه هنگام صبح و شام بگويد خداوند او را از هر امر دنيا و آخرت کفايت مي‌کند».
11- «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ فِيْ الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ، اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ الْعَفْوَ وَالْعَافِيَةَ فِيْ دِيْنِيْ وَدُنْيَايَ، وَأَهْلِيْ، وَمَالِيْ، اللَّهُمَّ اسْتُرْ عَوْرَاتِيْ، وَآمِنْ رَوْعَاتِيْ، اللَّهُمَّ احْفِظْنِيْ مِنْ بَيْنِ يَدَيَّ، وَمِنْ خَلْفِيْ، وَعَنْ يَمِيْنِيْ، وَعَنْ شَمَالِيْ، وَمِنْ فَوْقِيْ، وَأَعُوْذُ بِعِظْمَتِكَ أَنْ أُغْتَالَ مِنْ تَحْتِيْ». (رواه أبوداود وابن ماجه).
ترجمه: (الهى! عفـو و عافيت دنـيا و آخرت را از تـو می‌خواهم. بار الها! عفو و عافيت دين، دنيا، خانواده و مالم را از تو مسألت مىنمايم. بار الها! عيوب مرا بپوشان و ترس مرا به ايمنى مبدّل ساز. الهى! مرا از جلو، پشت سر، سمت راست و چپ و بالاى سرم، محافظت بفرما، و به بزرگى و عظمت تو پناه مىبرم از اينكه بطور ناگهانى از طرف پايين كشته شوم).
12- «اللَّهُمَّ عاَلِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَاطِرَ السَّمَوَاتِ وَاْلأْرَضِ، رَبَّ كُلِّ شَيْءٍ وَمَلِيْكَهُ، أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ، أَعُوْذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسِيْ، وَمِنْ شَرِّ الشَّيْطَانِ وَشِرِكِهِ، وَأَنْ أَقْتَرِفَ عَلَى نَفْسِيْ سُوْءاً، أَوْ أَجُرَّهُ إِلَى مُسْلِمٍ». (رواه الترمذي وأبوداود).
ترجمه: (بار الها! اى داننده‏ى نهان و آشكار، آفريدگار آسمان‏ها و زمين، پروردگار و مالك هر چيز، من گواهى می‌دهم كه بجز تو، معبود ديگرى نيست، از شرّ نفس و از شرّ شيطان و دام فريبش، و از اينكه خود مرتكب كار بدى شوم و يا به مسلمانى، بدى برسانم، به تو پناه مىبرم).
13- «بِسْمِ اللهِ الَّذِيْ لاَ يَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَيْءٌ فِي اْلأَرَضِ وَلاَ فِي السَّمَاءِ وَهُوَ السَّمِيْعُ الْعَلِيْمُ». (3 مرتبه)، (رواه أبوداود والترمذي وابن ماجه وأحمد).
ترجمه: (به نام خدايى كه با نام وى هيچ چيز در زمين و آسمان، گزندى نمىرساند، و او شنوا و دانا است).
14- «رَضِيْتُ بِاللهِ رَبّاً، وَبِالإِسْلاَمِ دِيْناً، وَبِمُحَمَّدٍ صَلَى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ نَبِيًّا وَرَسُوْلاً». (سه مرتبه). (رواه أبوداود والترمذي والنسائي وأحمد).
ترجمه: (به ربوبيت الله، و به داشتن دين اسلام، و پيامبرى محمد –صلى الله عليه وسلم- راضى و خشنود هستم).
فايده‌اش: «کسي که هنگام صبح و شام سه مرتبه بگويد خداوند بزرگ روز قيامت او را خوشنود و راضي مي‌گرداند».
15- «يَا حَيُّ يَا قَيُّوْمُ بِرَحَمَتِكَ أَسْتَغِيْثُ أَصْلِحْ لِي شَأْنِيْ كُلَّهُ وَلاَ تَكِلْنِيْ إِلَى نَفْسِيْ طَرْفَةَ عَيْنٍ». (رواه الحاکم وصححه ووافقه الذهبي).
ترجمه: (اى زنـده و پا بـرجا! بـه وسيله‏ ى رحمت تـو از تـو كمك می‌خواهم، همه‏ ى امورم را اصلاح بفرما، و مرا به اندازه‏ ى يك چشم به هم زدن به حال خود رها مكن).
16- «أَصْبَحْنَا عَلَى فِطْرَةِ الإِسْلاَمِ، وَعَلَى كَلِمَةِ الإِخْلاَصِ، وَعَلَى دِيْنِ نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ صَلَى اللهُ عَلَيهِ وَسَلَّمَ، وَعَلَى مِلَّةِ أَبِيْنَا إِبْرَاهِيْمَ، حَنِيْفاً مُسْلِماً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِيْنَ». (رواه أحمد).
ترجمه: (ما بر فطرت اسلام، كلمه‏ ى اخلاص، دين پيامبرمان محمد –صلى الله عليه وسلم- و آئين پدرمان ابراهيم؛ صبح كرديم، همان ابراهيمی‌كه فقط به سوى حقّ، تمايل داشت و فرمانبردار خداوند بود، و از مشركان نبود).
17- «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ». (100 مرتبه)، (رواه مسلم).
ترجمه: (پاك و منزّه است خداوند، و من ستايش او را بيان می‌كنم).

فايده‌اش: کسي گه هنگام صبح و شام صد مرتبه بگويد، در روز قيامت کسي بهتر از او توشه‌اي نياورده، مگر شخصي ک مانند وي گفته يا بر آن افزوده باشد.
فايده ديگرش: «گناهانش بخشيده مي‌گردد اگرچه مانندکف ديار باشد).
18- «لاَ إِلَهِ إِلاَّ اللهِ وَحْدَهُ لاَ شَرِيْكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ». (صد بار هنگام صبح بگويد). (روه البخاري ومسلم).
 ترجمه: (بجز الله معبود ديگرى «بحق» نيست، او شريكى ندارد، پادشاهى از آنِ اوست، و او بر هر چيز توانا است).
فايده‌اش: کسي که روزي صد مرتبه بگويد:
1-    ثواب کردن آزادکردن ده غلام دارد.
2-    و صد نيکي برايش نوشته مي‌شود.
3-    و صد گناه از او پاک مي‌گردد.
4-    و تاهنگام شب برايش سنگر و پناهگاه مي‌شود از شيطان، چنانکه در حديث آمده است».
19- «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَتُوْبُ إِلَيْهِ». (صد بار در روز گفتن). (رواه البخاري ومسلم).
ترجمه: (من از الله طلب آمرزش می‌كنم و به سوى او برمی‌گردم).
20- «اللَّهُمَّ إِنِّيْ أَسْأَلُكَ عِلْماً نَافِعاً، وَرِزْقاً طَيِّباً، وَعَمَلاً مُتَقَبَّلاً». در هنگام صبح بگويد. (رواه ابن ماجه).
ترجمه: (بار الها! از تو علم سودمند، رزق پاك و عمل مقبول مسألت مىنمايم).
21- «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ: عَدَدَ خَلْقِهِ، وَرِضَا نَفْسِهِ، وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ كَلِمَاتِهِ». (سه مرتبه)، (رواه مسلم).
ترجمه: (تسبيح و پاكى الله و ستايش او را به تعداد آفريدگانش خشنود‏ىاش و سنگنى عرشش و جوهر سخنانش، بيان مىنمايم).
22- «أَعُوْذُ بِكَلِمَاتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». (سه مرتبه در هنگام شب). (رواه الترمذي وابن ماجه وأحمد).
و هر بار اين اذکار را بخواند به سنتي از سنتها عمل نموده است، پس براي مسلمان شايسته است که براي بدست آوردن پاداش بسيار بر اين اذکار صبح و شام محافظت نمايد و شايسته است که از روي اخلاص و راستي و يقين اين اذکار را بگويد، و سعي نمايد معاني و مفهوم آنها را در اخلاق و زندگي و روزمره‌اش پياده نمايد.

 



روزها و شبها پشت سرهم بدون وقفه می گذرند،خورشیدها طلوع و غروب می کنند،ماه ها آشکار می شوندو پنهان م
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->



روزها و شبها پشت سرهم بدون وقفه می گذرند،خورشیدها طلوع و غروب می کنند،ماه ها آشکار می شوندو پنهان می گردند؛بچه ها به دنیا می آیندوکودکان نوجوان می شوند؛جوانان پا به سن می گذارند و پیر ها می میرند.
ما کما کان به تکاپویی سخت مشغولیم؛با مشکلات می جنگیم و سدها را از سر راه بر می داریم ؛همچنان در دنیای مادی به پیشروی خود ادامه می دهیم ،آن قدر گرفتاریم که حتی نمی توانیم به خود بیاییم و خویشتن را بنگریم وبدانیم کجا هستیم؟در چه حالی به سر می بریم؟در تمام مدت این عمری که خداوند به ما ارزانی داشته حتی یک لحظةکوتاه و دمی زودگذرفرصت نکرده ایم که به خود فکر کنیم و آنی با دل خویش خلوت کنیم؛یک دقیقه به خود وقت نمی دهیم که با روح خود یک دقیقه ؛حتی یک دقیقه سخن بگوییم.
شاید بگویی از سخن گفتن و گپ زدن با روح خود چه سود؟اصلا تفکر چیست و به چه دردی می خورد؟چه مرهمی را دوا می کند؟ طرح این پرسش از مایی که سخت در تن خویش فرو رفته و غرق شده ایم هیچ جای تعجب نیست!
اما یادمان باشد که ما بدون روح اندیشه و روان تفکر کالبدی محض بیش نیستیم ای برادر تو همین اندیشه ای                  ور نه باقی استخوان و پیشه ای
همچنین فراموش نکنیم که (محمّد) امیِ عربی< ص > با همین تفکر بود که به اشرف المخلوقات و خاتم النبوات رسید... شاید همة ما برای خود یک فیلسوف و سخنوریم اما کسی که معنی آنچه را که بر زبان می راند نداند جز خسته کردن زبان خویش و هدر دادن وقت شنوایانش چه سودی می برد.آری ما معنی آنچه را که می گوییم و یا می شنویم نمی دانیم به قول سروش (عبارات تشنة معانی اند).. همةماها در طول روز کارهای روز مرّة خود را به طوط کامل ودر وقت خود انجام می دهیم:نمازهایمان را سروقت می خوانیم"روزه هایمان را به موقعش می گیریم " احسان و فضایل می کنیم اما همچنان پوچ و تو خالی هستیم هر روز به ردة پایین تر سقوط می کنیم امروزمان از دیروز بد و بدتر است. واقعاً چرا؟!؟
شاید بعضی از ما یی که هنوز روح تفکر خود را از دست نداده ایم بعضی وقتها به فکر می افتیم واز خود می پرسیم :واقعا اشکال کار کجاست؟آخر ما آن راهی را که برایمان معلوم نموده اند مدام می پیماییم دایم آن راه را ادامه می دهیم اما چرا اصلا به هیچ مقصدی راه نمی یابیم و یا حداقل به استراحت گاهی نمی رسیم که تن خسته و روح زار خود را کمی اسایش دهیم؟بعد از مدتها سوال از درون خود با نا امیدی و بدون هیچ جوابی سر زانوی اندیشه را رها می کنیم! اما اگر حقیقتا فکر خود را به کار بیندازیم و در ژرفای درونمان به دنبال جواب این سوال بگردیم خیلی ساده و راحت پاسخ خویش را می یابیم :همة ما نماز می خوانیم چه و چه........   می کنیم  اما تا به حال شده از خود بپرسیم :چرا این کار ها را انجام می دهیم؟شده به خود بنگریم چگونه انجامشان می دهیم؟
بعضی از ما ها از روی عادت است واین وقت تلف کردن است بعضی دیگر به خاطر ایمنی از عداب و وصول به ثواب و این تجارت است است! اما آنهایی که روح خود را در دستان دلدار قرار داده اند و همه وقت در برابر او هستند و وجودش را به کلی حس می کنند و هدفی جز رضای خاطر و بقای حضور ندارند و همه عبادات خویش را با دنیایی از شور و شعف و ملکوتی از عرفان آسمانی و ربانی می کنند کی می کوید که به هیچ جا نرسیدند و نمی رسند ؟چه کسی اقرار دارد که وارد ماوراءالطبیعه نشدند و با یار خود خلوت نکردند؟ من و تویی که در نماز مان هیچ بویی از نگار مان حس نمی شود؛ من و تویی که تا از نماز فارغ می شویم تمام برنامه ریزی های آینده را می کنیم ؛مایی که  عالم عبادت برایمان خانه ای تاریک و گوری بی معنی است انتظار داری به کجا برسیم ؟به عرش اعلی؟ می خواهی بجز سقوط قهقرایی و مرگ روحی به چه چیز دیگری برخورد کنیم؟!!.....باید باور کنیم که خدا را گم کرده ایم !شاید هم خود را گم کرده ایم ! آری خود و روح خود را گم کرده ایم .پس فرصت را غنیمت بشمریم" از راهی که رفته ایم بر گردیم شاید اشتباه باشد؛به جهانی که پا گذاشته ایم درآییم و خود را بمیرانیم و از نو در جهانی دیگر متولد شویم،شاید از میانبری پر خار و خسک رفته ایم بیشتر از این پاهای خود را خون آلود نکنیم !بیشتر از این قلب خود را تنها نگذاریم،این فرصتی است که همه وقت به ما نمی دهند .شاید راهی را که پیموده ایم بارش ناقص است و چیزی گرانبها را جا گداشته ایم همین امروز تصمیم بگیریم و همین الان عملی اش کنیم همین حالا از راه خود برگردیم و کوله بار جامانده را باخود برداریم؛فردا دیر است شاید فردایی نباشد،شاید سپیده دم هنگامی که کاروان حرکت می کند ما خوابیده باشیم ؛شاید کسی نباشد ما را خبر کنند شاید همه خواب باشند پس... همین الان راه بیفت...